رابطه میان افكار منفی و احساسات منفی چيست
رابطه میان افكار منفی و احساسات منفی چيست

به نظر روانشناسان شناختی رفتاري هر احساسی دارای یك مولفه فكری می باشد و هیچ احساسی بدون مولفه فكری به وجود نمی آید.

آنچه بطور واقعی در ما احساسی را بوجود می آورد و رفتاری که از ما سرمی زند، اغلب ناشی از موقعیت و شرایط، یا کلمات و سخنان دیگران و اعمال و کردار اشخاص دیگر نیست، بلکه چگونگی تفكر یا برداشت ما از موقعیت نسبت به اعمال و گفتار دیگران است.

تفکرات و باور های ما راجع به یک حادثه بطور قابل ملاحظه ای عواطف و کردار ما را تعیین میکنند.

بنابر این لازم است برای تغییر احساسات خود تا اندازه ای با مولفه های فكری آشنا باشیم.

احساس اندوه و افسردگی :
اندوه و افسردگی ناشی از تفكر از دست دادن ، شكست خوردن ، مورد بی مهری واقع شدن ، مرگ یكی از عزیزان ، نرسیدن به یك هدف و........ باشد.

احساس گناه:
این تفكر كه كسی را بی دلیل از خود رنجانیده ، یا در حد معیارهای اخلاقی خود ظاهر نشده است

احساس خشم رنجش و دلخوری :
این تفكر كه كسی با او رفتار نامنصفانه داشته یا می خواهد از او سو استفاده كند.

احساس یاس و ناامیدی :
این فكر كه من نمی توانم و از توان من خارج است این مشكل دیگر هیچ راه حلی ندارد و من به بن بست خورده ام .

اضطراب ، نگرانی ، ترس ، هراس شدید:
این فكر كه من به خطر افتاده ام و حادثه بدی در شرف وقوع است :" اگر در حضور جمع و هنگام سخنرانی صحبتم را فراموش كنم چه اتفاقی می افتد؟ "یا" شاید دردی كه در سینه دارم مقدمه یك حمله قلبی باشد.

احساس حقارت و بی كفایتی :
فرد خود را در مقایسه با دیگران قرار داده و نتیجه می گیرد كه به خوبی آنها نیست . به اندازه آنها باهوش، جذاب ، موفق و باذوق نیست خودش را در حد و قواره دیگران یا كار خاصی نمی بیند و به همین خاطر پا پس می كشد و بنابراین خود را حقیر احساس می كند.

احساس تنهایی:
فرد به خود می گوید چندان مورد توجه نیست و نبود او برای دیگران فرقی ندارد هیچ كس او را دوست خود تلقی نمی كند . ظاهر جذابی ندارد و بدقیافه و بی ریخت است.

احساس درماندگی :
فرد گمان می كند مشكل او كماكان ادامه خواهد یافت و وضع بهتر نخواهد شد. با خود می گوید" گرفتاریهای من تمام نشدنی است "" دیگر نمی توانم تحمل كنم"

*البته لازم به ذكر است كه در هر یك از موارد بالا فرد افكار خود را عین واقعیت تلقی كند.*
کرمی
روانشناس و مشاور